مهدی حسینی
1322 – کاشان
پس از گذراندان هنرستان هنرهای زیبای تهران در سال 1341 به آمریکا سفر کرد و در سال 1349 از انستیتو پرات نیویورک در رشته نقاشی و هنرهای چاپی فارغ التحصیل شد. حسینی همین رشته را در انستیتوی هنر شیکاگو نیز گذرانده و در سال 1347 فارغ لتحصیل شد.
مهدی حسینی هنرمندی است که هم طراحی میکند و هم نقاشی. به طور کلی میتوان گفت و پذیرفت که هر هنرمندی که به کشفی ارزنده نایل شده باشد میتواند طراحی کند اما طراحی به منظور کشف کردن، نوعی خلاقیت است و ار هنیم رهگذر هم هست که شمار نقاشانی که بتوانند تجربیات و ذهنیات خود را با چند خط ساده بیان ککند و آن را هم چون کشفی تازه در برابر تماشاگر قرار دهند اندک است. چنین به نظر میآید که نقاشان، از سر عاداتی دیرینه، هنگام گذر از وادی ذهنیات به قلمرو هنرهای جسمی، بیشتر بار و بنهی خود را در دیار ذهنیات جا میگذارند. حسینی اما از معدود طراحانی است که همه چیز را با خود میآورد و در برابر چشم تماشاگر به کاهش و ایجاز و اختصار میپردازد.
طرحهای حسینی ماهیتی تراژیک و بیزمان دارند اما این تراژدی در مضمون طرحها نیست بلکه در موقعیت دراماتیکی است که فیگورهایش در آن قرار دارند. ایماژهایش چنان با فضای سیالی که پیرامون آنها را احاطه کرده در میآمیزند که گویی این فضای سیال اندیشه و ماده آن را به هم پیوسته و فرمها را پدید آورده است. فضای طراحهای حسینی به شکل نوعی آگاهی پیش بینی کننده خبر از درد و رنج انسانها میدهد. میخواهد با طراحی خود به روحی خسته و رنج کشیده شکلی اندام وار ببخشد اما فیگو انسانی که پدید میآید ایماژی است که با کاهشهای پی در پی به هویتی انتزاعی تبدیل شده است. حسینی از قبیلهی هنرمندانی است که ناظر رویدادهای روزگار خود بودهاند. طراحهایش گواهی است بر آنچه بر انسان معاصر او گذشته است و آنچه به تصویر میکشد بازگویی واقعیتهای انکار ناشدنی است.
مضنون نقاشیهای حسینی هم چشم اندازهای زندگی روزمرهی اشیایی است که انسان امروز ناگریز پیرامون خود میبیند. حسینی اما در نقاشیهایش بدون جهت گیریهای عاطفی و رها از احساسات فردی، که گه گاه منتج به احساساتی گری است، ارزشهای بصری اشیا را محکی دوباره میزند و از ترکیب پذیری آنها برای دست یافتن به یک زیبایی شناسی متعادل که با جوهره و ذات نقاشی ناب هم فاصله چندانی نداشته باشد بهره میگیرد. نقاشیهای حسینی هم، به شکلی انکار ناپذیر، در پیوند با خط است. ضرباهنگ و تکرار فرمها را مبنای ترکیب بندیهای خود قرار میدهد و از امکانات بصری خط و فرمهای هندسی بری بیان احساسی که نسبت به اشیا دارد سود میجوید. این نظم و رنگهای سرد و خنثایی مه بر سطوح نقاشیهایش مینشیند. نماد جهان ماشینی و تکراری امروز است که در آن همه چیز در چنبرهی روزمرگی و تکرار گرفتار آمده است. ضرباهنگ سصوح تکرار شونده در نهایت با نوعی همارایی ریاضی گونه به ترکیب بندی هندسی میانجامد . بدین سان فضایی سرد، خنثی و غیر فردی پدید میآورد. این تعریف اما تمام نقاشیهای حسینی را نمایندگی نمیکند چرا که در پارهای از آنها تکرار و تقارن را میشکند و با شکستگی و گسستی که در سازههای ثابت ترکیب بندیهایش پدید میآورد، به سوی نوعی بی ساختی حرکت میکند. در این تابلوها دیگر نگاه هندسی نقاش توان مهار کردن جهان بیرون از ذهن را ندارد و بینظمیها هم مجال خودنمایی پیدا میکنند.
از سال 1352 گالری تهران تا اکنون بیبش از 18 نمایشگاههای انفرادی
از سال 1341 سومین بی ینال تهران تا اکنون بیش از 20 نمایشگاههای گروهی
[ دوشنبه 92/9/4 ] [ 12:29 عصر ] [ علیرضا حسینی ]