سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

معراج حضرت رسول(ص)
اثرسلطان محمد نقاش

آیدین آغداشلو

در جست و جوى "ابعاد معنوى" یک اثر هنرى، نزدیک‏ترین پاسخ را شاید بتوانیم در اثرى یگانه و درخشان، یعنى در نقاشى "معراج‏حضرت رسول" اثر سلطان محمد نقاش بیابیم. این اثر، همراه با سه اثر دیگر منسوب به او، در نسخه‏ى خطى مصور خمسه‏ى نظامى، سفارش شاه طهماسب صفوى قرار گرفته است که در فاصله‏ى میان سال‏هاى 942 تا 947 هجرى قمرى نقاشى و خوشنویسى شده است ‏و خوشنویس آن شاه محمود نیشابورى، خطاط بسیار معتبر و مشهور قرن دهم هجرى قمرى است.

آثار دوست محمد، جز در خمسه‏ى نظامى شاه طهماسب، در شاهنامه‏ى شاه طهماسبى و در یک دیوان مصور حافظ دیده مى ‏شود و جز این‏ها، تصاویرى از شاهزادگان و مردان جوان درحال مطالعه و تعدادى نگارگرى دیگر به او منسوب‏اند.

در انجامه‏ى این کتاب آمده است که"فى سلخ شهر ربیع الاول سنه سبع و اربعین و تسعمایه" خوشنویسى آن تمام شده است و قطعاً نقاشى‏ ها نیز در فاصله‏ ى پنج ساله‏ ى‏آغاز و اختتام کتاب ساخته و پرداخته شده‏اند.

این خمسه، ظاهراً تا انتهاى زمان فتحعلیشاه قاجار در کتابخانه‏ى سلطنتى حفظ مى‏ شده تا این که در سال 1880 براى موزه‏ى بریتانیا،از طریقى نامعلوم، خریدارى شده و تا به امروز در همان جا محفوظ مانده است.

خمسه‏ى نظامى شاه طهماسب صفوى 396 ورق و چهارده مجلس نگارگرى دارد که به سلطان محمد و میرک و میرزاعلى و میرسیدعلى و مظفرعلى منسوب‏اند، که از بزرگ ‏ترین هنرمندان دوران خود به شمار مى‏روند. این اثر بى ‏نظیر، هر چند از حیث تعداد آثار به پاى شاهنامه‏ى شاه طهماسبى نمى ‏رسد، اما هر کدام از مجالس نگارگرى آن، با بهترین‏ نمونه‏هاى شاهنامه‏ ى شاه طهماسبى پهلو مى‏ زنند و در جاهایى بر آن‏ها پیشى مى‏گیرند.

سلطان محمد نقاش، که در ترقیمه‏ها ( نوشته ها)خود را "سلطان محمد"، "استاد سلطان محمد" و "سلطان محمد عراقى" مى ‏نامد، به روایت‏ قاضى میراحمد منشى قمى در کتاب گلستان هنر که در حدود سال هزار هجرى قمرى نوشته شده است: "استاد سلطان محمد ازدارالسلطنه‏ى تبریز است در وقتى که استاد بهزاد از هرات به عراق آمد استاد سلطان محمد، روش قزلباش را بهتر از دیگران ساخته بود. وفاتش در دارالسلطنه‏ى تبریز بود. مولانا میرزاعلى ولد مولاناى مشارالیه است. در فن نقاشى و تصویر و چهره‏گشایى نظیر و عدیل‏ نداشت و تصویر را به جایى رسانده بود که کم کسى مثل او شد و در ایام پدر، در کتابخانه‏ى شاه جم جاه، شاه طهماسب نشو و نما یافت."

دوست محمد هروى نیز در دیباچه‏ى مرقع بهرام میرزاى صفوى از او نام برده است "استاد نظام‏الدین سلطان محمد که تصویر را به‏جایى رسانیده که با وجود هزار دیده فلک مثلش را ندیده؛ از جمله صنایع اش که در شاهنامه(1)... مصور است، موضع پلنگ‏ پوشان است ‏که شیرمردان بیشه‏ى تصویر و پلنگان و نهنگان کارخانه‏ى تحریر از نیش قلمش دل ریش و از حیرت صورتش سر در پیش‏اند...". سلطان‏محمد، ظاهراً از شاگردان مکتب کمال‏الدین بهزاد متوفى به سال 942 هجرى قمرى بوده است و احتمالاً به همراه او از هرات، به تبریز رفته و در کتابخانه‏ى سلطنتى مشغول به کار شده است. سلطان محمد طى سالیان، به مدارج ترقى، رسیده و در دورانى که شاه طهماسب‏ به نقاشى و خوشنویسى توجه بسیار داشته، به سمت معلمى او برگزیده شده است و این، مهم ‏ترین امتیاز بوده که یک نقاش آن عصرمى‏ توانسته آرزوى دست‏یابى به آن را داشته باشد.

سلطان محمد، چونان دیگر هنرمندان مهم دورانش به کار در کتابخانه‏ى سلطنتى ادامه داد وهنرمندان معتبرى مانند محمدى، برج على اردبیلى، استاد حسین قزوینى، مولانا محمد،محمدمعین‏الدین، میرحسین دهلوى و فرزندش میرزا على از محضرش سود بردند.

آثار دوست محمد، جز در خمسه‏ى نظامى شاه طهماسب، در شاهنامه‏ى شاه طهماسبى و در یک دیوان مصور حافظ دیده مى ‏شود و جز این‏ها، تصاویرى از شاهزادگان و مردان جوان درحال مطالعه و تعدادى نگارگرى دیگر به او منسوب‏اند.

نگارگرى "معراج حضرت رسول" از درخشانترین نمونه‏هاى تاریخ نگارگرى ایران است وبى‏شک، در میان بهترین نگارگرى‏هاى قرن دهم هجرى قمرى ایران - که خود دوره‏اى منحصر به ‏فرد در این هنر بى‏همانند است- قرار دارد.

در این اثر، تصویر پیامبر که صورت مبارکش با نقاب سپیدى پوشیده شده است، سوار بر بُراق و در میان خیل کروبیان - پانزده فرشته - نمایانده شده است و جبرئیلِ در حال راهنمایى، پیشاپیش براق در پرواز است.

ترکیب‏بندى این اثر به صورت مارپیچى گسترده است که از پایین، سمت راست کار شروع‏  مى‏ شود و تا به فرشته قرار گرفته در پشت بُراق ختم مى‏شود. در نقطه مرکزى و مرکز ثقل این‏ مارپیچ، حضرت رسول سوار بر بُراق تصویر شده است که با انوار طلایى شعله‏ ور گرداگرد حضرت و براق، تشخّصى جداگانه یافته است.

چنین شعله‏هایى گرداگرد سر جبرئیل نیز قرارگرفته است و در سینى و قندیلى که در دست دو فرشته دیگر است نیز دیده مى‏شود، و فرشتگان، به استثناى جبرئیل، همگى از این هاله تقدس عارى‏اند. ماه در پایین، سمت راست آسمان نقاشى ‏شده است و ابرهاى سپید پیچان و انبوه، گرداگرد ماه را تا نیمه آسمان پوشانیده‏اند و در آسمان‏بالاى سر حضرت رسول، ستاره‏هاى متعدد طلایى رنگ دیده مى‏شوند. فرشتگان با عبودیت ومهر، مجمر و البسه و میوه‏ها و ظرف‏هاى غذا و کتاب (قرآن؟) و تاج را حمل مى‏ کنند و درنمونه‏هاى استثنایى، فرشته‏اى که حامل ظرف غذا در بالاست، تمام رخ تصویر شده است.

نگارگرى "معراج حضرت رسول" از درخشانترین نمونه‏هاى تاریخ نگارگرى ایران است وبى‏شک، در میان بهترین نگارگرى‏هاى قرن دهم هجرى قمرى ایران - که خود دوره‏اى منحصر به ‏فرد در این هنر بى‏همانند است - قرار دارد.

براى ‏درک این ترکیب‏بندى فاخر و مجلل و خاص، مى‏شود این نگارگرى را با نگارگرى‏هاى مشابه، مثلاً در کتاب معراج‏نامه 840 هجرى قمرىِ محفوظ در کتابخانه ملى پاریس، مقایسه کرد و به ‏خلاقیت شگفت‏انگیز و منحصر به فرد آن پى برد. در این معراج‏نامه که به خط اویغورى نگاشته‏ شده است، تصاویر عموماً در قاب‏هاى مستطیلى افقى قرار گرفته‏اند و تناسب موضوع و فضاى‏ پس زمینه، به سود موضوع (حضرت رسولِ سوار بر براق و فرشتگان و بناها و مخلوقات‏غریب) است و فضا اندک است و بیشتر به قصد تزیین کار شده است. تنوع حرکات و حالات درآن بسیار محدود است و در نمونه‏اى مشابه به نگارگرى سلطان محمد، که جبرئیل به صورت‏علمدار حضرت نموده شده است، فضاى اندکى دیده مى‏شود. بدیهى است یکصد سال فاصله‏ میان این دو نقاشى، تجربه‏ها و خلاقیت‏هاى تازه‏اى را حاصل داده است و چنین قیاسى چندان‏منصفانه نیست، اما به هر حال، حالت بسیار زنده و سراسر لطف نگارگرى سلطان محمد، نه تنها در قیاس با معراج‏نامه تیمورى، که با هر اثر دیگرِ قرن دهم هجرى قمرى، تفاوت آشکار دارد. ازمیان نمونه‏هاى مشابه دیگر مى ‏توان به نگارگرى معراج حضرت رسول در نسخه دیگرى ازخمسه نظامى متعلق به سال نهصد و یازده هجرى قمرى اشاره کرد.

در این نگاره، با همین موضوع، با مجموعه بسیار مفصل و پیچیده‏اى روبرو مى‏شویم که درآن آسمان و خانه کعبه و درختان و کوه‏ها، با جزئیات فراوان نمایش داده شده‏اند و در آسمان که ‏به صورت مربع کاملى در میان منظره قرار گرفته است. ابرهاى پیچاپیچ طلایى، حضرت رسول وفرشتگان را در بر گرفته‏اند و فرشتگان چنان ظریف و ریز ترسیم شده‏اند که در نظر اول، چندان‏مشخص نمى‏شوند و جبرئیل راهنما نیز در آن غایب است.

فرشتگان در نگارگرى سلطان محمد، هر کدام در شکلى متفاوت ترسیم شده‏اند و حالت‏چهره‏هایشان نیز مختلف است. حالت‏هاى خاص فرشته‏اى که دست‏ها را به دعا متصل کرده و فرشته‏اى که حامل کتاب است، دیدنى است. چهره‏هاى تمام رخ و نیم رخ نیز در میان‏آن‏ها دیده مى‏شود و کلاه‏ها و سربندها و جامه‏هاى فرشتگان نیز، هر یک به گونه‏اى متفاوت‏طراحى شده است.

رنگ‏آمیزى درخشان و استادانه این نگارگرى به صورت سه رنگ اصلى لاجوردى و سپید و طلایى، و رنگ‏ هاى متعدد زرد و آبى و نارنجى و سبز و قرمز، مجموعه‏اى دلپذیر و شگفت‏انگیز به وجود آورده است. طراحى و قلم ‏گیرى بى‏ نهایت ظریف و دقت در تمامى جزئیات نشانه‏ى ‏اخلاص و دلبستگى تام و تمام هنرمند است به موضوع مقدس کار او. بعضى از چهره‏ها مثلاً چهره‏اى که در سمت چپ بالاى صفحه ترسیم شده، با چهره‏هاى سنتى دیگر فرشتگان‏تفاوت آشکار دارند و نگاه فرشته‏اى که تاج در دست دارد، در جهتى کاملاً ابداعى و استثنایى، به‏سوى ما، یعنى بیننده نقاشى، متوجه است. سلطان محمد، در این اثر، تذهیب چندانى به کارنبرده و با اختصارِ در تزئین مجال لازم را براى نمایش حالات و حرکات فراهم آورده است، و از سویى، ابرهاى سپید پیچاپیچ و شعله‏هاى طلایى فراوان و سرکش، عنصر تزئینى پرقدرتى‏ را به نحوى شگفت‏انگیز به نمایش مى‏گذارند. "معراج حضرت رسول" اثر سلطان محمد نقاش، نمونه‏ى کامل و شایسته‏اى است از یک اثر مذهبى و معنوى که، در عین حال، به تمام سنت‏ نگارگرى ایرانى وفادار و وابسته است. در این شاهکار منحصر به فرد، از تمامى عناصر زمینى وخاکى استفاده شده است تا اثرى کاملاً فرازمینى به وجود آید و سعى هنرمند در تصویرگرىِ هرچند ناقص و محدود او و یا هر هنرمند دیگرى طرحى ازعالمقدس، به حد کمالى که مقدورانسان است منجر شده است.

نگارگرى "معراج حضرت رسول" چونان گوهرى بر تارک نگارگرى ششصد ساله ایرانى‏مى‏درخشد، و تا جستجوى انسان در ایصال به ملکوت ادامه دارد، ادامه خواهد داشت.

تصور و آرزوى هنرمند در رسیدن به چنین تصویرى، در هنر غرب نیز نمونه‏هایى دارد، ازآثار هنرمندان بزرگ دوره رنسانس ایتالیا تا تصویرگرى‏هاى ویلیام بلیک (1757 - 1827) میلادى و نقاشى‏ هاى استادان بزرگ مکتب فلاماندر، چنین نیتى را مى‏توان مشاهده و تعقیب‏کرد، اما در بسیارى از نمونه‏هاى نقاشى مذهبى غربى نیز، نتیجه دیگرى حاصل شده است: یعنى ‏به جاى "آسمانى شدن عناصر خاکى"، "خاکى شدن عناصر آسمانى" صورت پذیرفته است.

نگاهى به نقاشى "تصلیب" در محراب آیزنهایم، اثر ماتیاس گرونه والد آلمانى (1470 - 1528) میلادى که رنجى کاملاً بشرى را در چهره و اندام در هم پیچیده مسیح نمایش مى‏دهد، و نیز دربسیارى از صحنه‏هاى "تصلیبِ" نقاشى شده به وسیله پیتر پاول روبنس (1577 - 1640) میلادى که مسیحى تنومند و فربه را تصویر مى‏کند، گواه این نوع دیدگاه و عملکرد است. نقاشى‏ که موضوعى دینى و معنوى را انتخاب مى‏کند مى‏داند که تمامى سعى و تخیل و خلاقیت خود را در راه نمایش جهانى فراخاکى و قدسى و ملکوتى باید به کار برد و چنین تصویرگرى خطیرى،چالش سهلى نیست.

نگارگرى "معراج حضرت رسول" اثر سلطان محمد نقاش، نشانه توفیق عظیم و سربلندى اودر این چالش است که حاصلش چونان گوهرى بر تارک نگارگرى ششصد ساله ایرانى‏مى‏درخشد، و تا جستجوى انسان در ایصال به ملکوت ادامه دارد، ادامه خواهد داشت.

پی نوشتها:
1 - احوال و آثار نقاشان قدیم ایران/ محمدعلى کریم‏زاده‏ى تبریزى/ جلد اول/ صفحه‏ى 219/ لندن‏1363.
منبع: نشریه بخارا - شماره 32

 

 



[ دوشنبه 92/9/11 ] [ 10:7 صبح ] [ علیرضا حسینی ]

نظر


فروش آنلاین مینی ماساژور شاندرمن
ماژیک ضد خش